صفحه شخصی حامد رحیمی   
 
نام و نام خانوادگی: حامد رحیمی
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی ارشد عمران
شغل:  کارشناس ارشد سازه
شماره نظام مهندسی:  10-3-0-66779
تاریخ عضویت:  1389/10/21
 روزنوشت ها    
 

 عشق حقیقی بخش عمومی

14

I told her : "I might not be rich, I have no money or villa or cars or
companies like my friend John, but I love you and adore you."She looked at me with tears in her eyes and hugged me like there is no tomorrow and whispered in my ear...: " If you REALLY love 

"me , introduce me to john

شنبه 7 خرداد 1390 ساعت 09:55  
 نظرات    
 
علیرضا احمدی 18:32 شنبه 7 خرداد 1390
9
 علیرضا احمدی
والا زبان انگلیسیم خوب نیست از گوگل کمک گرفتم
ش ب 00:23 یکشنبه 8 خرداد 1390
4
 ش ب
ممنون
خیلی با مزه بود
م افتخاری 10:54 یکشنبه 8 خرداد 1390
10
 م افتخاری
به یاد حکایت موسی و شبان افتادم و بیت
ما برای وصل کردن آمدیم
نی برای فصل کردن آمدیم
رسول والی 14:22 یکشنبه 8 خرداد 1390
8
 رسول والی
جالب بود! فکر می کنم یه جور تست زبان م میتونه باشه! چون به نظر من توی مرز زبان سیر می کنه...پایین تر از این مرز یعنی زبان ضعیف و بالاتر از این مرز یعنی نسبتا خوب
مهدی ناظمی 15:37 یکشنبه 8 خرداد 1390
5
 مهدی ناظمی
dear hamed
Be careful of fire under the ashes,Please...
یحیی بهمنی 19:48 یکشنبه 8 خرداد 1390
8
 یحیی  بهمنی
اوکی! آی رید ایت؛ بات آی ثینک ایت واز بتر ذت شی هاگ اند تل هیم: آی آلسو لاو یو! بات بای لاو "حتی نمیشه یه کیلو سبزی خرید!" آی پریفر لاو یو اند مری ویذ جان!

آی کانفرم مستر ناظمی'ز آیدیا! آلسو مستر والی'ز آیدیا!

وات اباوت یو؟

واتس هپن؟ وای یو آر انگری؟ وای آلویز شود رایت فینگلیش؟ وای نات اینورز؟

خیلی خوب بابا! نزنیدم! الان فارسی مینویسم!
.
.
.
.
.
جان ما یکی بیاد ترجمه کنه من چی نوشتم! خودمم سر در نمیارم!
روح اله حیدری 09:18 دوشنبه 9 خرداد 1390
6
 روح اله حیدری
معنی جمله

من بهش گفتم: من توانایی ندارم پولدار شوم . من هیچ پولی یا ویلا یا اتومبیل ارکامپنیس مانند دوستم جان ندارم اما من شما را دوست دارم و به شما عشق می ورزم
او به من با گریه در چشمان نگاه کرد و مرا در آغوش گرفت
مثل اینکه فردایی وجود ندارد و با نجوایی در گوشم ... اگر واقعا مرا دوست دارید به جان معرفی می کنم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستان فکر کنم متن ترجمه کاملا صحیح نباشه و اگه اشکالی داره لطفا بگین
آخر جمله گفته "به جان معرفی میکنم"، مگه جان دوستش نبوده چرا طرف گفته به جان معرفی میکنم ؟
بعضی از لغاتش رو نمیدونستم از فرهنگ لغت کمک گرفتم
ممنون
روح اله حیدری 09:27 دوشنبه 9 خرداد 1390
8
 روح اله حیدری
آقای ناظمی
از هر 10 تا نظرهاتون 9 تاش در مورد آتش زیر خاکستره
از اینکه صلح و ثبات رو در این گروه در نظر دارید ممنون
یحیی بهمنی 12:31 دوشنبه 9 خرداد 1390
7
 یحیی  بهمنی
حیدری عزیز، ترجمه‌ت خوب بود بجز آخرین جمله‌ش! (که البته مهم ترین جمله‌ش بود!):
...اگر واقعا عاشقمی، منو به جان معرفی کن! (ظاهرا دختره حتی هنوز جان رو نمیشناخته!)
مهدی ناظمی 15:03 دوشنبه 9 خرداد 1390
8
 مهدی ناظمی
جناب حیدری عزیز.کاری که از دستم بر میاد اینه دیگه ضمنا
من هم با ترجمه آقای بهمنی موافقم
منو به جان معرفی کن
مژگان فدایی 16:39 دوشنبه 9 خرداد 1390
8
 مژگان  فدایی
:)
آفرین به اون دختر خانم که این قدر منطقی تصمیم گرفت.از کجامعلوم اون همه ابراز عشق از اون ابراز دوست داشتن هایی که جناب مهیاری توی پستشون آوردن نباشههه؟!(مردان در روز6بار دروغ میگویند)تازه بفرضم راست میگفت اومدیم ودو روز بعد آلزایمر گرفت وهمه چیز رو فراموش کرد حتی دوست داشتن اون دختر رو,بعدش اون دختر بایه مرد فراموشکار بی پول.... چیکار کنه ؟
نتیجه:رفتار اون دختر کاملاصحیح و ستودنیست :)
حامد رحیمی 20:38 دوشنبه 9 خرداد 1390
3
 حامد رحیمی
از همه دوستان ممنونم که متن رو خوندن و نظر دادن
مرسی
روح اله حیدری 20:40 دوشنبه 9 خرداد 1390
7
 روح اله حیدری
آقای بهمنی عزیز
ممنون که درستش رو بهم گفتین ...

حالا ترجمه متن جناب بهمنی عزیز که امیدوارم درست باشه


اوکی! آی رید ایت؛ بات آی ثینک ایت واز بتر ذت شی هاگ اند تل هیم: آی آلسو لاو یو! بات بای لاو "حتی نمیشه یه کیلو سبزی خرید!" آی پریفر لاو یو اند مری ویذ جان!

آی کانفرم مستر ناظمی'ز آیدیا! آلسو مستر والی'ز آیدیا!

وات اباوت یو؟

واتس هپن؟ وای یو آر انگری؟ وای آلویز شود رایت فینگلیش؟ وای نات اینورز؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من این متن رو خوندم. اما من فکر میکنم بهتر بود که در آغوشش میگرفت و بهش میگفت من همچنان دوستت دارم
اما با دوست داشتن " حتی نمیشه یک کیلو سبزی خرید "
من ترجیح میدم تو رو دوست داشته باشم و با جان ازدواج کنم.
من با آقای ناظمی و همچنین آقای والی هم عقیده ام . شما چطور؟
چی شده؟
چرا عصبیی؟
چرا همیشه فینگلیشی بنویسیم ؟
چرا بعکس نباشه ؟
روح اله حیدری 20:44 دوشنبه 9 خرداد 1390
6
 روح اله حیدری
آقای ناظمی عزیز
جسارت بنده رو میبخشید
فقط خواستم شوخی کرده باشم . " البته من کوچکتر از چیزی هستم که بخوام با شما شوخی کنم "
واقعا معذرت میخوام
این نکته رو هم بگم که بنده از نظرات خوبتون در این گروه صمیمی استفاده میکنم و به آموخته هام اضافه میکنم .
ممنون
یحیی بهمنی 09:47 سه شنبه 10 خرداد 1390
4
 یحیی  بهمنی
حیدری جون؛ مرسی. نمره‌ت 20!
مهدی ناظمی 16:06 سه شنبه 10 خرداد 1390
8
 مهدی ناظمی
جناب حیدری عزیز
مگه من چیزی گفتم...یا گله ایی کردم برادر...به قول جناب بهمنی نمره ات 20!!
روح اله حیدری 22:14 سه شنبه 10 خرداد 1390
6
 روح اله حیدری
ممنون آقای بهمنی عزیز، لطف دارین
آقای ناظمی عزیز شما هم جای داداش بزرگمون با گلایه هاتون دوستون داریم
ممنون